تصوير فوق تعلق دارد به آقاي افلاطون خواجوند فرزند داوود متولد سال 1356 ساكن روستاي صالحان
نامبرده اظهار ميدارد حدودا سال 1372يا 1373 بود كه بنده در يك صحافي واقع در تهران شاگردي ميكردم كه در حين كار صحافي متوجه يك جلد مفاتيح الجنان با جلد قشنگ در داخل مغازه گرديدم كه از آن خيلي خوشم آمد . در دلم افتاد كه اگر بشه اين را از صاحب كارم بگيرم و براي امامزاده سلطان محمد كيا ببرم .
به همين منظور مسئله را با صاحب كارم در ميان گذاشتم و ايشان بدون هيچ مقاومتي وقتي موضوع را فهميدند قبول نموده اند.
مفاتيح را گرفتم و به خانه بردم تا در يك فرصت مناسب كه به روستام صالحان مي روم با خودم ببرم .
بعد از مدتي با گرفتن مرخصي از صاحب كارم مفاتيح را بر داشته و جهت ديدار با مادرم به روستاي صالحان آمدم و مفاتيح را دادم به مادرم و سفارش نمودم كه داخل امامزاده بگذارد و خودم دوباره به تهران بر گشتم . مادرم بر اثر سهل انگاري و فراموشي مفاتيح را نبردند و در داخل خانه ماند تا اينكه يكي از خانم هاي روستا كه خود آدم متديني بود و از موضوع مفاتيح هيچ خبري هم نداشت به درب منزل ما آمده و به مادرم گفتن در عالم رويا حضرت سلطان محمد كيا به بنده امر فرموده كه بيام درب منزل شما و مفاتيح را از شما بگيرم و ببرم بگذارم داخل امامزاده و مادرم تا اين موضوع را فهميدند سريع مفاتيح را آوردند و تحويل آن خانم دادند تا به امام زاده ببرد ...........
واين است كرامات و معجزات ((حضرت سلطان محمد كيا.))
بازي ۳